loading...
همه چیز در موردخلیفه دوم عمر بن خطاب
شیخ بهزاد منصوری بازدید : 5693 یکشنبه 05 مرداد 1393 نظرات (0)

ل

کیفیت تولد عمر بن خطاب در منابع اهل سنت

که دو  نظریه در این مورد وجود دارد (در کتب اهل سنت ):

نظر اول :

ئ

در زمان خلافت عمر بن خطاب، عمر بن عاص والی مصر بود. عمر او را به مدینه احضار کرد. وقتی عمر عاص ر

سید. عمر بن خطاب از او پرسید: چند روز در راه بودی؟ جواب داد: 20 روز. عمر با تمسخر و کنایه گفت مانند عاشقان آمدی! 

 

عمر عاص جواب داد: مرا مانند تو ای عمر، زن زناکار در ایام حیض خود حامله نبوده و مرا فاحشه ها بعد از تولد در پارچه خون حیض خود قنداق نکرده اند.

 

توضیح: عمر بن خطاب در محله بدنام فاحشه ها و در میان فاحشه ها به دنیا آمده و چون لباس نوزاد نداشته به وسیله پارچه حیض فاحشه ها قنداق شده است.

 

 

 

منابع این مطالب در منابع اهل سنت:

 

1- النهایه فی غریب الحدیث، نوشته ابن اثیر جدری، جلد اول، صفحه 15.

 

2- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید شافعی، جلد12، صفحه 39.

 

منابع دیگر :

 

ابن کثیر (اسماعیل بن عُمَر بن کثیر، مُتَوَفّای ۷۷۴ ق)، مورّخ و مفّسر و مُحدِّث شافعی مذهب، در کتاب سیرَهُ رُسُولِ اللهِ (ص) یا السّیرَهُ النَّبَویَّه (ج ۱/ص۱۵۳) (چاپ دارُالمَعرِفَه-بَیرُوت)، به نقل از زُبَیربن بَکّار (قاضی مکّه و نَسَب شناس سُنّی مذهب معروف – متوفّای ۲۵۶ق) و محمّد بن اسحاق (بن یسار مَدَنی-متوفای ۱۵۱ق- نخستین سیره نویس نبوی و محدّث مشهور، مدفون در بغداد- نزدیک قبر ابوحنیفه)، تصریح می کند که:«خَطّاب، پدر عُمَر بن خَطّاب و نیز عموی او و نیز برادر اُمّی(=مادری) او بوده است(!!)؛ زیرا عَمروبن نُفَیل (برادر خطّاب و عمومی اصلی عُمَر) پس از درگذشت نُفَیل (پدربزرگ عُمَر)، زن پدر خود را به عقد در آورده و این زن همان مادر خطاب (پدر عمر) بوده است (حال آن که در شرع ابراهیمی، ازدواج با زنِ پدر، حرام بوده و در اسلام نیز این حرمت باقی است)».

همچنین، عبدالرَّزّاق بن هَمّام صَنعانی یمنی (م۲۱۱ق- که احمد بن حَنبَل، وی را به عنوان «نیکوترین مُحدِّث» می شناسد) در کتاب المُصَنَّف (چاپ بیروت-ج۱۱/ص۳۷۹-۳۸۰) از زُهری (محمّدبن سعدبن منیع، معروف به کتاب واقِدی-م۲۳۰ق-مورّخ و نَسَب شناس معتبر، که احمدبن حَنبَل، وی را به عنوان «نیکوترین محدث» می شناسد) در کتاب المصنف (چاپ بیروت – ج۱۱/ص۳۷۹-۳۸۰) از زهری (محمدبن سعدبن منیع، معروف به کاتب واقدی-م۲۳۰ق- مورخ و نسب شناس معتبر، که احمدبن حنبل به استماع حدیث از او علاقه نشان می داده است) نقل می کند که: اَنَس بن مالک(خادم پیامبر-صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ-که به اهل سنّت گروید)(م۹۳ق) روایت کرده که (به طور خلاصه): «در یکی از روزها، پیامبر اکرم (ص)نماز ظهر را به جا آورده و سپس به منبر رفتند و پس از بیاناتی در مورد قیامت، فرمودند که: هر کس سؤالی دارد از من بپرسد، پس برخی از حاضرین، در مورد پدر خود سؤال کردند؛ ناگهان عُمَر خود را به زانوهای پیامبر (ص) انداخت و گفت: ما به پروردگار ایمان داریم و اسلام را به عنوان دین خود پذیرفته ایم و به محمّد (ص) نیز به عنوان رسول خدا اعتقاد داریم! پس چون عُمَر چنین کرد، پیامبر سکوت فرمودند…». نظیر این روایت را علیّ بن اَبی بکر هَیثَمی (مصری شافعی مذهب-م۸۰۷ق) در مَجمَعُ الزَّوائِدِ وَ مَنبَعُ الفَوائِدِ (چاپ مصر-ج۱/۱۶۱) (در باب فرمایش پیامبر: سَلُونی=سؤال کنید از من!) و طَبَرانی (ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایّوب-م۳۶۰ق-محدّث بزرگ اهل سنّت)در المُعجَمُ الکبیر، آورده اند…

جال الدّین سُیُوطی (شافعی مذهب-م۹۱۱ق) در الدُّرُّ المَنثُور (فی تفسیر القرآنِ بِالمَاثورِ) چاپ مصر-ج۳/۳۰۹) از زُبَیر بن بَکّار (که مذکور شد) در الاَخبارُ المُوَفَّقیات (که ۴۳۹ روایت برای المُوفَّق بالله عبّاسی است و توسط زُبَیر گردآوری شده است) نقل می کند که عبدالله بن عبّاس (مفسّر قرآن و صحابی معروف) گفته است: من از عمر بن خطّاب سؤال کردم که شأن نزول این آیه چه بود: یا اَیُّّهَا الَّذینَ آمَنُو لا تَسأَلُوا عَن اَشیاءَ اِن تُبدَلَکُم تَسُؤکُم (= ای کسانیکه ایمان آورده اید، سؤال نکنید از چیزهائی که اگر واقعیّت آنها برای شما برملا گردد، ناراحت می شوید- مائده،۱۰۱)؛ پس عُمَر گفت: برخی از مهاجرین (از مکّه به مدینه – از جمله خودش!) در نَسَبشان طعن (=عیب و ایراد شرعی) بود؛ پس گفتند روزی: ای کاش خداوند، یک قرآنی هم در بیان نَسَب های ما نازل می کرد(!!)؛ پس خدا، در جواب ایشان، این آیه را نازل فرمود که تو خواندی!».

و باز هم سُیُوطی در همان کتاب (۲/۳۳۵) از سُدّی (مفسّر معروف: ابومحمّد، اسماعیل بن عبدالرّحمن تابعی قُرَشی-م۱۲۷ق- که سیوطی در الاِتقان فی علوم القرآن، تفسیر او را از بهترین و نمونه ترین تفاسیر می داند- و یا: مفسّر دیگری به همین نام: اسماعیل بن مُوسَی الفَزارّی الکوفی-م۱۴۵ق- که ابن حَجَر در التَّقریب از او نیز یاد کرده است؛ و نیز نام برخی از مفسّرین معروف دیگر…)، به نقل از ابن ابی حاتم از او، در رابطه با شأن نزول همین آیه کریمه (مائده،۱۰۱) نقل می کند که: «روزی پیامبر (ص) در حالی که غضبناک بودند، به خطبه ایستادند و فرمودند: سَلُونی… (=از من بپرسید…)؛ پس مردی از قریش، از بنی سَهم، که به او عبدالله بن حُذافَه می گفتند، برخاست و پرسید: پدر واقعی من کیست ؟! پس پیامبر (ص) فرمودند: پدر تو فلان شخص بوده است… در این هنگام، عُمَر ناگهان برخاست و بر پای پیامبر (ص) بوسه داد و همان سخنان مذکور را گفت و عرض کرد: فَاعفُ عَنّا (=از ما بگذر!)؛ تا آن که پیامبر (ص) به سکوت راضی شدند…»

و باز هم سُیُوطی از ابوهُرَیرَه، در همان کتاب (۲/۳۳۵) نقل می کند که همین جریان رُخ داده و عُمَربن خطّاب صریحاً به پیامبر (ص) عرض کرده که: «… اِنّا حَدیثُو عَهدٍ بِجاهِلِیَّهٍ وَ شِرکٍ؛ وَاللهُ اَعلَمُ مَن آباؤُنا ؟!!» (=با به تازگی از جاهلیّت و شرک به اسلام در آمده ایم؛ و خداوند داناتر است که پدران واقعی ما کیستند ؟!!)؛ که در پی آن، همین آیه کریمه نازل گشت…

و ابوبکر هیثمی (که مذکور شد) در همان مَجمَعُ الزَّوائِد (۷/۱۸۸) باز هم این حدیث مُتَواتِر را از اَنَس بن مالک نقل کرده و اضافه می کند که عُمَر گفته: «… فَلا تُبدِ عَلَینا سَوءاتِنا!! فَاعفُ عَنّا، عَفَا اللهُ عَنکَ!» (=پس- ای پیامبر- آشکار نگردان بر ما زشتی های ما را!! و عف کن و بگذر از ما، که خداوند از تو بگذرد!)؛ و گفته که: ابویَعلی (مفسّر و محدّث حنفی معروف) نیز این حدیث را روایت نموده و گفته که رجال آن همگی رجال حدیث صحیح محسوب می شوند… (رجوع شود به: ِمن حَیاهِ الخَلیفَهِ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ، تالیف: عبدالرّحمن احمد البَکریّ، چاپ هفتم: الارشاد – بیروت، ص۱۳-

 

نظر دوم :


پدر عمر نامش خطاب بوده است. او از انسانهای سرشناس قریش نبوده است و نیز از رئیسان و نظر دهندگان نیز نبوده است و انسانی بسیار خشن وعصبانی بوده است. درباره شغل او گفته شده است:‌كه او چوپان شترها بوده است و بر عمر خیلی سخت می‌گرفته است و اگر در موردی كوتاهی از او سر می‌زده او را كتك می‌زده است.[1]
امّا موقعیت اجتماعی صهاك
بنابر آن چه هشام بن السائب الكلبی در كتاب المثالب بیان كرده است، صهاك مادر بزرگ عمر بوده و او زنی بوده كه معروف به زنا بوده و زنی بدتر از او در آن شهر نبوده است.[2]
دوم، ایمان وتقوای خطاب
دراین باره فقط به همین مقدار كفایت می‌كنم كه وقتی زید پسر عمر پسر نفیل از پرستش بتها دست برداشت و دین حنیف را اختیار كرد، ‌خطاب او را از شهرمكه اخراج كرد.[3] این نشان می‌دهد كه خطاب بت پرست بوده و آن هم خیلی تعصبی به طوری كه زید پسر عمر را به خاطر دست برداشتن از بت پرستی در زمان قبل از ظهور اسلام از مكه اخراج كرده است.
سوم، پاكی ولادت
دراین قسمت قبل از هر چیز بهتر است به معرفی پدر و مادر و پدربزرگ و مادر بزرگ عمر بپردازیم.
نام پدر: عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن ریاح بن قرط بن رزاح بن عدی بن كعب.[4] بنابراین پس نام پدر عمر،‌ خطاب بوده و نام پدر بزرگ او نفیل.
نام مادر: درنام مادر عمر اختلافی نیست، امّا در نسب مادرش اختلاف می‌باشد.
نام مادر او حنتمه است امّا اینكه نسب او چیست، چند قول است:
قول اول؛[5] مادر عمر بن خطاب حنتمه دختر هاشم بن مغیرة بن عبدالله بن مخزوم و حنتمه خواهر ولید بن مغیره است.
قوم دوم؛[6] مادر عمر بن خطاب حنتمه دختر هشام بن مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم و حنتمه خواهر ابی جهل است.
قوم سوم؛[7] مادر عمر بن خطاب حنتمه دختر سعید بن مغیرة المخزومیه است.
قول چهارم؛[8] مادر عمر بن خطاب حنتمه دختر خود خطاب است كه به دست هاشم بن مغیره بزرگ و تربیت شده است.
در این جا در این كه كدام یك از این اقوال صحیح است بین محققین اختلاف است. مذی می‌فرماید:[9] مادر عمر بن خطاب حنتمه دختر هاشم ذی الرمحین پسر مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم است و این قول اصح است. هر چند كه قول مشهور این است كه حنتمه دختر هشام است.
در پایان یادآور می‌شویم كه برخی از نویسندگان نكته‌ای را در مورد پدر عمر گفته‌اند كه نقل آن چگونگی نسب عمر بن خطاب را بیان می‌كند. به عنوان مثال:
ابن كثیر در كتاب السیرة النبویة هنگامی كه از زید پسر عمر پسر نفیل یاد می‌كند بعد از معرفی زید می‌گوید: خطاب پدر عمر بن خطاب و دایی او است و این به خاطر این است كه عمرو بن نفیل بعد از پدرش با زن پدرش جمع شده و خطاب به دنیا‌آمده و این مطلب را زبیر پسر بكار و محمد پسر اسحاق گفته‌اند.[10]
[1] . من حیاة الخلیفة عمر بن خطاب، عبدالرحمن احمد البكری، ناشر: ‌الارشاد، بیروت، ص 10.
[2] . صراط المستقیم، تألیف علی بن یونس العاملی، ج 3، ص 28، ناشر المكتبة المرتضویه، طبع اول، 1384 ق.
[3] . من حیاة الخلیفة عمر بن خطاب، عبدالرحمن احمد البكری، ناشر: ‌الارشاد، بیروت، ص 10.
[4] . ابن سعد، ‌الطبقات الكبیر، ج 3، ص 265، چ دار صادر، بیروت.
[5] . تاریخ مدینه، دمشق، ج 16، ابن عساكر، ناشر:‌دار الفكر، ص 267.
[6] . همان، ج 44، ص 13؛ اكمال الكمال، ابن مأكولا، ج 3، ص 211، نشر دار الكتاب الاسلامی، قاهره.
[7] . اكمال الكمال، ابن ماكول، ج 3، ص 211، نشر دار الكتاب الاسلامی قاهره.
[8] . بحار، ج 31، چ دار الرضا، بیروت، ص 99؛ سلیم بن قیس، ح چهارم، ص 238 و 237، پاورقی چاپ نشر الهادی.
[9] . تهذیب الكمال، ج 21، ص 317، مولف المذی، تحقیق دكتر بشار عواد معروف، طبع اول، 1413، ناشر موسسه الرساله.
[10] . ابن كثیر،‌ السیرة النبویة، ج 1، ص 153.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
هزاران مطلب در مورد جناب عمر بن خطاب
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • دل آسماني
  • حديث
  • پايگاه اطلاع رساني مدرسه علميه صادقيه هرات
  • سايت امام هادي (ع)
  • امام باقر (ع)
  • پايگاه اطلاع رساني سراسري اسلامي ( پارسا )
  • آستان قدس رضوي
  • اسلام
  • حوزه
  • پايگاه مسجد مقدس جمکران
  • شبكه المجتبي الاسلاميه
  • پايگاه اطلاع رساني حضرت معصومه (س)
  • بازسازي بقيع
  • سايت التوحيد (افشاء ماهيت وهابيت)
  • رهبران شيعه
  • مؤسسه جهاني سبطين عليهما السلام
  • شبکه اطلاع رساني امام حسين (ع)
  • سايت ساقي علمدار
  • سايت وهابيت و اسلام
  • پايگاه جامع معرفي دشمنان اهل بيت
  • كتابشناسي اسلامي
  • محاكمه
  • شبکة الشيعة العالمية
  • سايت پاسخگو
  • ابوتراب
  • پايگاه اطلاع رساني شيعيان
  • اهل سنت
  • سايت تخصصي اديان نيوز
  • سايت آيت الله السيد علي حسيني ميلاني
  • بهشت ارغوان
  • حقيقت بهائيت
  • پايگاه تخصصي وهابيت شناسي
  • اسلام پرس
  • تالار نداي شيعه، منتظران حضرت مهدي عج
  • پرسمان دانشجويي - وهابيت
  • انجمن مرکز نشر اعتقادات
  • وب سايت ختم قرآن مجيد
  • گفتگوي آرام ميان شيعه و سني
  • دانلود سریال جدید
  • قیمت روز خودروی شما
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    اگر خلافت امیر المومنین علی غصب نمیشد آیا این وضع دینی واجتماعی امروزی باقی بود یا نه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 45
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 51
  • باردید دیروز : 167
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 129
  • بازدید هفته : 352
  • بازدید ماه : 292
  • بازدید سال : 7,091
  • بازدید کلی : 61,246