loading...
همه چیز در موردخلیفه دوم عمر بن خطاب
شیخ بهزاد منصوری بازدید : 378 دوشنبه 13 مرداد 1393 نظرات (0)

غیرت عمر بن خطاب در مورد تقدیر رسوال الله !

آیا غيرت عمر مورد تقدیر رسول الله(صلی الله علیه واله)بود؟

 

هر مسلمانى داراى غيرت است. پس، اينكه اينان با نقل رواياتى می‏خواهند بگويند كه عمر با غيرت بود كارى عبث و بيهوده است. بگذريم از برخورد او با سودة كه در دل شب فرياد زد اى سوده (همسر رسول الله-)تو را شناختم و او با ناراحتى شكايت نزد رسول خدا برد كه اين عمل هرگز با غيرت يك مرد - تا چه رسد يك مسلمان- همخوانى ندارد. مرد با غيرت همانگونه كه راضى نيست كسى با ناموس او برخوردى اينچنين داشته باشد هرگز با ناموس ديگران چنين نمی‏كند آن هم همسر رسول خدا  .

در هر حال متن روايت:

1-عن انس أنّ النبى قال: دخلت الجنة فاذا أنا بقصر من ذهب فقلت: لمن هذا القصر؟ قالوا: لشاب. فظننت انى أنا هو. فقلت: ومن هو؟ فقالوا: عمر بن الخطاب.

سنن ترمذى، ج 5 ص 578، كتاب المناقب، باب 18، ح 3688.

خلاصه ترجمه: انس مى ‏گويد كه پيامبر فرمود: داخل بهشت شدم ناگهان قصرى از طلا ديدم. گفتم: اين قصر از كيست؟ گفتند متعلق به جوانى است. پنداشتم آن جوان منم. گفتم: او كيست؟ گفتند: عمر بن خطاب.

 بلا

عجیب است! رسول خدا وارد بهشت میشود و از جايگاه خود بى خبر است و چون از صاحب قصر می‏پرسد به او جواب مبهم می‏دهند و… .

2- عن أبي هريرة قال: بينا نحن عند رسول اللّه اذ قال: بينا أنا نائم رأيتنى في الجنة فاذا امرأة تتوضأ إلى جانب قصر فقلت لمن هذا القصر فقالوا لعمر بن الخطاب فذكرت غيرته فوليت مدبرا فبكى عمر وقال: أ عليك اغار يا رسول اللّه.

صحيح بخارى، ج 4 ص 142، كتاب بدء الخلق، باب ما جاء في صفة الجنة و...، و ج 5 ص 12، باب مناقب عمر، و ج 7 ص 46، كتاب النكاح، باب الغيرة، و ج 9 ص 49 و 50، كتاب الاكراه، بابهاى: «القصر في المنام» و «الوضوء في المنام».صحيح مسلم، ج 4 ص 1863، كتاب فضائل الصحابة، باب 2، ح 21.سنن ابن ماجه، ج 1 ص 40، مقدمه، فضل عمر، ح 107.

خلاصه ترجمه: ابو هريره می‏گويد ما نزد رسول خدا نشسته بوديم كه فرمود: در خواب ديدم كه در بهشت می‏باشم زنى را ديدم كه كنار قصرى وضو می‏گيرد. گفتم: اين قصر از كيست؟ گفتند از عمر بن خطاب. به ياد غيرتش افتادم و برگشتم. عمر گريست و گفت: يا رسول اللّه! آيا بر تو هم غيرت می‏ ورزم؟

یبل

 

3- محمد بن منكدر از جابر نقل می‏كند كه پيامبر در آخر حديثى چنين فرمود: «... ورأيت قصرا بفنائه جارية فقلت لمن هذا القصر فقال لعمر فاردت أن أدخله فانظر اليه فذكرت غيرتك فقال عمر: بامى وابى يا رسول اللّه! أ عليك اغار؟ صحيح بخارى، ج 5 ص 12، باب مناقب عمر، و ج 7 ص 46، كتاب النكاح، باب الغيرة، و ج 9 ص 50، كتاب الاكراه، باب القصر في المنام، با اندكى اختلاف.صحيح مسلم، ج 4 ص 1862، كتاب فضائل الصحابة، باب 2، ح 20.

 وقصرى ديدم كه نزديك آن زنى بود گفتم: اين قصر از كيست؟ گفت: از عمر. خواستم داخل شوم و آن را ببينم يادم به غيرتت افتاد. عمر گفت: مادر و پدرم فدايت اى رسول خدا آيا نسبت به تو غيرت می ‏ورزم؟یبل

 

اگر این روایات صحیح بود:

أوّلاً آن را به عنوان مدحى از خود به كار می برد

ثانيا هنگام مرگ از عذاب خدا نمى ‏ترسيد

به اين روايات دقت كنيد:

1-مسور بن مخرمه مى‏گويد: وقتى عمر ضربه خورد اظهار ناراحتى می‏كرد ابن عباس او را دلدارى می‏داد... عمر علت جزع و فزع خويش را اينگونه بيان می‏دارد:

واما ماترى من جزعى فهو من اجلك واجل اصحابك واللّه لو أنّ لى طلاع الارض ذهبا لافتديت به من عذاب اللّه عزوجل قبل أن أراه.

صحيح بخارى، ج 5 ص 16، باب مناقب عمر.

خلاصه ترجمه:... اينكه می‏بينى من اينگونه جزع و فزع می‏كنم به خاطر تو و اصحاب تو است. به خدا قسم اگر زمين پر از طلا بود و متعلق به من، آن را براى نجات از عذاب خدا فدا می‏دادم قبل از آنكه آن را ببينم.

یبل

2- ابو برده پسر ابو موسى اشعرى مى‏گويد كه عبد اللّه بن عمر به من گفت: آيا می‏دانى پدرم به پدرت چه گفت؟ گفتم: نه. گفت:

فان أبي قال لابيك : يا ابا موسى هل يسرك اسلامنا مع رسول اللّه وهجرتنا معه وجهادنا معه وعملنا كله معه برد لنا وان كل عمل عملناه بعده نجونا منه كفافا رأسا برأس فقال أبي (أى ابو موسى): لا واللّه قد جاهدنا بعد رسول اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم وصلينا وصمنا وعملنا خيرا كثيرا واسلم على ايدينا بشر كثير وانا نرجو ذلك. فقال أبي (اى عمر): لكنى أنا والذى نفس عمر بيده لوددت أنّ ذلك برد لنا وان كل شى‏ء عملناه بعد، نجونا منه كفافا رأسا برأس فقلت: إنّ اباك واللّه خير من أبي.

صحيح بخارى، ج 5 ص 81، باب هجرة النبى صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏سلم واصحابه إلى المدينة

خلاصه ترجمه: (عمر به ابو موسى): اى ابو موسى آيا شاد می‏شوى كه (اين دو با هم به درشوند اول) اسلام ما با رسول خدا و هجرتمان با او و جهادمان همراه او و همه اعمالى كه (در زمان او) انجام داديم (و دوم) با هر عملى كه بعد از او انجام داديم سربسر شده و از آن (اعمال بعد از رحلت آن حضرت) نجات يابيم؟ ابو موسى گفت: نه به خدا (زيرا) بعد از رسول خدا جهاد كرديم و نماز خوانديم و روزه گرفتيم و كارهاى خوب زيادى انجام داديم و به دست ما انسانهاى زيادى مسلمان شدند و ما بدان اميد داريم. پدرم (عمر) گفت: ولى من - قسم به آن كس كه جان عمر به دست او است - دوست دارم كه اعمال قبل و بعد سربسر شده و از آنچه كه كرديم نجات يابيم.

(ابو بردة گفت): گفتم: به خدا قسم پدر تو (يعنى عمر) از پدرم (يعنى ابو موسى اشعرى) بهتر بود.

بیل

3- پس از اينكه عمر براى محل دفن خود و تعيين 6 نفر به عنوان اعضاى شورى مطالبى گفت:

ولج شاب من الانصار فقال ابشر يا أمير المؤمنين ببشرى اللّه كان لك من القدم في الاسلام ما قد علمت ثمّ استخلفت فعدلت ثمّ الشهادة بعد هذا كله. فقال: ليتنى يابن اخى وذلك كفافا لا علىّ ولا لى.

صحيح بخارى، ج 2 ص 129، باب ما جاء في عذاب القبر، باب ما جاء في قبر النبى وابى بكر وعمر... (يك صفحه قبل از باب وجوب الزكاة)

يعنى جوانى از انصار داخل شد و گفت: مژده اى امير مؤمنان به بشارتى الهى. تو در اسلام سابقه داشتى و چون به خلافت رسيدى عدالت پيشه كردى و در آخر هم به شهادت رسيدى (عمر) گفت: اى پسر برادرم كاشكى همه اينها سربسر می‏شد. نه بر ضررم و نه به نفعم.

یبل

 

دقت در روايت اول نشان می‏دهد كه عمر از آنچه كه با اهل بيت پيامبر كرده بود جزع و فزع مى‏ كند. اگر او اعمالش را صحيح می‏دانست چرا بايد جزع و فزع كرده و آرزو داشته باشد كه زمين پر از طلا شده و متعلق به او، آنگاه آن را فديه بدهد تا از عذاب خدا نجات يابد. چرا بايد آرزوئى كند كه خداوند در سوره آل عمران آيه 91 مشابه آن را در مورد كفار مى‏گويد كه اگر آنها زمين پر از طلا را فديه دهند خداوند از آنان نمى‏پذيرد.

مگر او چه كرده بود! مگر اعمال او بعد از رسول خدا -از نظر خودش- چقدر بد بود كه آرزو مى‏كند با اعمال قبل از رحلت آن بزرگوار سربسر شود. چه شده كه علماى اهل سنت رواياتى را كه بر ضرر خلفا می‏باشد براى عموم مردم نقل نمی‏كنند تا آنها با حقايق بيشتر آشنا شوند. اگر بخارى -به قول آنها- اصح الكتب بعد القرآن است پس بايد بپذيرند كه اين روايات نيز صحيح است. اگر واقعا پيامبر اكرم به عمر مژده بهشت داد پس چرا او از عذاب خدا می‏ترسيد؟ آيا به وعده آن حضرت ايمان نداشت يا از اينگونه روايات خبرى نبود و بعدها به دستور معاويه جعل شد؟ چرا بايد در به در به دنبال اويس بگردد تا از او بخواهد كه برايش طلب مغفرت كند؟

صحيح مسلم، ج 4 ص 1969، كتاب فضائل الصحابة، باب 55، ح 225.

لاتل
چرا او خود بدان مقام نرسد كه ديگران از او بخواهند برايشان آمرزش بخواهد؟ آيا اين همه بيانگر اين نيست كه همه فضايلى كه براى او و ساير خلفا نقل شده به دستور معاويه بوده و بعدها پيدا شده است؟ چنانچه حافظ ابو جعفر اسكافي در رساله «نقض العثمانية» به اين موضوع تصريح كرده است.
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
هزاران مطلب در مورد جناب عمر بن خطاب
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • دل آسماني
  • حديث
  • پايگاه اطلاع رساني مدرسه علميه صادقيه هرات
  • سايت امام هادي (ع)
  • امام باقر (ع)
  • پايگاه اطلاع رساني سراسري اسلامي ( پارسا )
  • آستان قدس رضوي
  • اسلام
  • حوزه
  • پايگاه مسجد مقدس جمکران
  • شبكه المجتبي الاسلاميه
  • پايگاه اطلاع رساني حضرت معصومه (س)
  • بازسازي بقيع
  • سايت التوحيد (افشاء ماهيت وهابيت)
  • رهبران شيعه
  • مؤسسه جهاني سبطين عليهما السلام
  • شبکه اطلاع رساني امام حسين (ع)
  • سايت ساقي علمدار
  • سايت وهابيت و اسلام
  • پايگاه جامع معرفي دشمنان اهل بيت
  • كتابشناسي اسلامي
  • محاكمه
  • شبکة الشيعة العالمية
  • سايت پاسخگو
  • ابوتراب
  • پايگاه اطلاع رساني شيعيان
  • اهل سنت
  • سايت تخصصي اديان نيوز
  • سايت آيت الله السيد علي حسيني ميلاني
  • بهشت ارغوان
  • حقيقت بهائيت
  • پايگاه تخصصي وهابيت شناسي
  • اسلام پرس
  • تالار نداي شيعه، منتظران حضرت مهدي عج
  • پرسمان دانشجويي - وهابيت
  • انجمن مرکز نشر اعتقادات
  • وب سايت ختم قرآن مجيد
  • گفتگوي آرام ميان شيعه و سني
  • دانلود سریال جدید
  • قیمت روز خودروی شما
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    اگر خلافت امیر المومنین علی غصب نمیشد آیا این وضع دینی واجتماعی امروزی باقی بود یا نه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 167
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 129
  • بازدید هفته : 323
  • بازدید ماه : 263
  • بازدید سال : 7,062
  • بازدید کلی : 61,217