loading...
همه چیز در موردخلیفه دوم عمر بن خطاب
شیخ بهزاد منصوری بازدید : 302 جمعه 10 مرداد 1393 نظرات (0)

غلو هایی در مورد عمر بن خطاب در کتب اهل سنت !!


1-آتش ، تحت فرمان عمر!

وقعت النار في بعض دور المدينة فكتب عمر على خزفة : يا نار اسكني بإذن الله فألقوها في النار فانطفأت في الحال .(تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88)

يكي از خانه هاي مدينه آتش گرفت و سرايت كرد به بخش أعظمي از خانه هاي مدينه. مردم مانده بودند حيران و سرگردان كه خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت : " اي آتش به اذن خدا ساكن و خاموش شو" و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساكت و خاموش شد .

لاتل

 

 

2- رود نيل تحت فرمان عمر

 

فخر رازي در تفسيرش مي‌نويسد :

روي أن نيل مصر كان في الجاهلية يقف في كل سنة مرة واحدة وكان لا يجري حتى يلقى فيه جارية واحدة حسناء ، فلما جاء الإسلام كتب عمرو بن العاص بهذه الواقعة إلى عمر ، فكتب عمر على خزفة : أيها النيل إن كنت تجري بأمر الله فاجر ، وإن كنت تجري بأمرك فلا حاجة بنا إليك ! فألقيت تلك الخزفة في النيل فجرى ولم يقف بعد ذلك .

(تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 )

 

رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست بر روي آن سفال نوشت :اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن. بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند.

نرات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3- زمين از شلاق عمر ترسيد

 

فخر رازي مي‌نويسد :

وقعت الزلزلة في المدينة فضرب عمر الدرة على الأرض وقال : اسكني بإذن الله فسكنت وما حدثت الزلزلة بالمدينة بعد ذلك .(همان)

در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمين هم آرام شد؛ بعد از آن،‌ زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت .

یبل

 

4- صداي عمر از مدينه تا فسا رسيد

 

اين قصه آن قدر معروف است كه حتي كتاب‌هاي لغت نيز آن را نقل كرده‌اند . ما آن را از كتاب البداية و النهاية ابن كثير نقل مي‌كنيم :

ذكر سيف عن مشايخه أن سارية بن زنيم قصد فسا و دار أبجرد فاجتمع له جموع ـ من الفرس و الأكرادـ عظيمة و دخم المسلمين منهم أمر عظيم و جمع كثير، فرأي عمر في تلك الليلة فيما يري النائم معركتهم و عددهم فخاوفت من النهار و أنهم في صحراء و هناك جبل إن اسندوا اليه لم يؤتوا ألاّ من وجه واحد. فنادي من الغد الصلاة جامعة، حتي اذا كانت الساعة التي رأي أنهم اجتمعوا فيها، خرج الي الناس و صعد المنبر، فخطب الناس و أخبرهم بصفة ما رأي، ثم قال: يا سارية! الجبل الجبل!!! ثم اقبل عليهم و قال ان الله جنودا و لعل بعضها أن لم يبلغّهم. قال: ففعلوا ما قال عمر، فنصرهم الله علي عدوهم و فتحوا البلد.

البداية و النهاية، ج7، ص94، قصه جنگ فسا و المغني ، عبد الله بن قدامه ، ج 10 ، ص 552 و الشرح الكبير ، عبد الرحمن بن قدامه ، ج 10 ، ص 387 و فيض القدير شرح الجامع الصغير ، المناوي ، ج 4 ، ص 664 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 87 و دقائق التفسير ، ابن تيمية ، ج 2 ، ص 140 و أسد الغابة ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 244 و الإصابة ، ابن حجر ، ج 3 ، ص 5 – 6  و تاريخ اليعقوبي ، اليعقوبي ، ج 2 ، ص 156 و الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 3 ، ص 42 – 43 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 384 و تاريخ ابن خلدون ، ابن خلدون ، ج 1 ، ص 110 و تاج العروس ، الزبيدي ، ج 16 ، ص 327 .

جناب عمر بن خطاب در مدينه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آيات قرآن را مي خواند؛ يك دفعه سه مرتبه گفت: «يا ساريه الجبل»، همه ماندند كه چه اتفاقي افتاده؛ بعد از نماز از او پرسيدند كه چه شد وسط خطبه اين چنين گفتي؟ گفت: در حين خطبه خواندن، يك نگاهي كردم به ملكوت زمين و زمان، ديدم لشكري كه براي فتح نهاوند فرستاديم، دشمنان از 4 طرف مي خواهند محاصره كنند و آنها را از بين ببرند، فرمانده شان ساريه بود، او را صدا زدم كه بيائيد به طرف كوه و از يك طرف با دشمن بجنگيد، تا آنها از 4 طرف حمله نكنند؛ آنها هم آمدند به سمت كوه و جنگيدند.

بعد از 3 ماه كه لشكر آمد به مدينه، سؤال كرديم كه آيا اين قضيه را شما هم ديديد؟ گفتند: بله، در فلان روز در بيابان نهاوند بوديم كه صداي عمر در فضا طنين انداز شد و همه لشكر هم صداي او را شنيدند و او از مدينه صدا زد: «يا ساري الجبل»، و اگر صداي عمر نبود، همه از بين رفته بوديم و اين پيروزي هم نصيب اسلام نمي شد.

قفغ

 

 

اينها نمونه هایی بود از غلو‌هاي اهل سنت در باره خليفه دوم . عجیب است ،اگر خداي نخواسته يكي از شيعيان  عين همين مطالب را در باره امير المؤمنين يا يكي ديگر از ائمه عليهم السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به غلو كرده و فتوي به كفر او مي‌دهند .

 


 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
هزاران مطلب در مورد جناب عمر بن خطاب
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • دل آسماني
  • حديث
  • پايگاه اطلاع رساني مدرسه علميه صادقيه هرات
  • سايت امام هادي (ع)
  • امام باقر (ع)
  • پايگاه اطلاع رساني سراسري اسلامي ( پارسا )
  • آستان قدس رضوي
  • اسلام
  • حوزه
  • پايگاه مسجد مقدس جمکران
  • شبكه المجتبي الاسلاميه
  • پايگاه اطلاع رساني حضرت معصومه (س)
  • بازسازي بقيع
  • سايت التوحيد (افشاء ماهيت وهابيت)
  • رهبران شيعه
  • مؤسسه جهاني سبطين عليهما السلام
  • شبکه اطلاع رساني امام حسين (ع)
  • سايت ساقي علمدار
  • سايت وهابيت و اسلام
  • پايگاه جامع معرفي دشمنان اهل بيت
  • كتابشناسي اسلامي
  • محاكمه
  • شبکة الشيعة العالمية
  • سايت پاسخگو
  • ابوتراب
  • پايگاه اطلاع رساني شيعيان
  • اهل سنت
  • سايت تخصصي اديان نيوز
  • سايت آيت الله السيد علي حسيني ميلاني
  • بهشت ارغوان
  • حقيقت بهائيت
  • پايگاه تخصصي وهابيت شناسي
  • اسلام پرس
  • تالار نداي شيعه، منتظران حضرت مهدي عج
  • پرسمان دانشجويي - وهابيت
  • انجمن مرکز نشر اعتقادات
  • وب سايت ختم قرآن مجيد
  • گفتگوي آرام ميان شيعه و سني
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    اگر خلافت امیر المومنین علی غصب نمیشد آیا این وضع دینی واجتماعی امروزی باقی بود یا نه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 77
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 90
  • باردید دیروز : 167
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 129
  • بازدید هفته : 391
  • بازدید ماه : 331
  • بازدید سال : 7,130
  • بازدید کلی : 61,285