loading...
همه چیز در موردخلیفه دوم عمر بن خطاب
شیخ بهزاد منصوری بازدید : 318 دوشنبه 13 مرداد 1393 نظرات (0)

فرار شیطان از عمر بن خطاب وبالابودم مقام عمر از پیامبر  !

جاعلان ناشى حديث، به جاى آنكه فقط رواياتى در فضائل افراد مورد نظر خود جعل كنند احاديثى نقل می‏كنند كه در آن براى بالا بردن مقام آن افراد، مقام و منزلت رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله را پايين می‏آورند. به روايت زير دقت كنيد و ببينيد كه چگونه براى بالا بردن عمر، پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله را پايين آوردند:

عن سعد ابن أبي وقاص قال: استأذن عمر على رسول اللّه صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏سلم وعنده نساء من قريش يكلمنه ويستكثرنه عالية اصواتهن فلما استأذن عمر قمن يبتدرن الحجاب. فاذن له رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏سلم ورسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏سلم يضحك فقال عمر: اضحك اللّه سنك يا رسول اللّه قال: عجبت من هؤلاء اللاتى كن عندى فلما سمعن صوتك ابتدرن الحجاب. قال عمر فانت يا رسول اللّه كنت احق أن يهبن ثمّ قال: أى عدوات انفسهن! اتهبننى ولا تهبن رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏سلم قلن نعم، انت افظ واغلظ من رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏سلم قال رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏سلم : والذى نفسى بيده ما لقيك الشيطان قط سالكا فجا إلاّ سلك فجا غير فجك.

صحيح بخارى، ج 4 ص 153، كتاب بدأ الخلق، باب صفة ابليس وجنوده، و ج 5 ص 13، باب مناقب عمر، و ج 8 ص 28، كتاب الادب، باب التبسم والضحك.صحيح مسلم، ج 4 ص 1863، كتاب فضائل الصحابة، باب 2، ح 22. 

ترجمه: «پسر سعد از قول پدرش نقل مى‏كند كه گفت: عمر از رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله وسلم اجازه خواست (كه نزدش برود). نزد آن حضرت زنانى از قريش بودند كه (با حضرتش) صحبت كرده و پرگوئى مى‏نمودند در حالى كه صدايشان بلند بود. چون عمر اجازه خواست (با شنيدن صداى او) برخاسته و حجاب نمودند. رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله به عمر اجازه داد (عمر داخل شد) در حالى كه آن حضرت می‏خنديد. عمر گفت: هميشه خندان باشى (چه شده!) فرمود: من از اين زنان تعجب مى‏كنم كه چون صداى تو را شنيدند به حجاب مبادرت ورزيدند. عمر گفت: يا رسول اللّه! تو سزاوارترى كه به احترام تو چنين كنند. سپس (خطاب به زنها) گفت: اى دشمنان جان خود! آيا از من حساب می‏بريد و از رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله نمی‏بريد؟ گفتند: آرى، زيرا تو مردى تندخو و خشن می‏باشى (و رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله چنين نيست). پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: قسم به آن كس كه جانم در دست او است هرگز شيطان تو را در راهى نمی‏بيند مگر آنكه راه ديگرى می‏رود.

سیب
راوى اين حديث پسر سعد است كه از قول پدرش روايت مى ‏كند. حال پدرش در آنجا چه مى ‏كرد نمی‏دانيم، شايد همراه عمر بود و شايد با زنها و شايد با پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله در همان جا نشسته بود!
اما بررسى روايت:
از اينكه گفته است كه زنها مبادرت به حجاب كردند دو نكته از آن فهميده می‏شود:
اول آنكه اين جريان بعد از دستور به حجاب بود
دوم آنكه قبل از ورود عمر آنها در حجاب نبودند و اين يا به اين علت بود كه همه آنها با پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله محرم بودند يا همه، و از جمله شخص پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله كه به نامحرمان مینگريست، گناهكار بودند. فرض اول كه همه با رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله محرم بودند نمی‏تواند صحيح باشد چه آنكه جواب زنها به عمر می‏توانست اين باشد كه چون حضرتش با ما محرم بود حجاب لازم نبود نه آنكه بگويند كه تو چنين و چنانى. مى ‏ماند فرض دوم كه بگوئيم همه بى حجاب نزد رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله نشسته بودند كه اين را هم هيچ مسلمانى -چه شيعه و چه سنى- نمی‏تواند بپذيرد.
از اينكه پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله به عمر فرمود: كه شيطان از تو فرار می‏كند برمی‏آيد كه در آن مجلس شيطان حضور داشت و به عبارت روشنتر پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در مجلسى بود و شيطان هم بود و از حضرتش فرار نكرد ولى وقتى عمر وارد شد از او فرار كرد و معناى آن اين است كه شيطان از عمر بيشتر از رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله مى‏ترسد و اين نيز مطلبى است كه نه شيعه و نه سنى هرگز نمی‏تواند آن را بپذيرد.
از اينكه زنها به عمر گفتند: «أنت افظ واغلظ من رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله» معناى ظاهر آن اين است كه تو از رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله تند خوتر و خشن‏ترى و چون اين معنى خلاف قرآن است ما آن را مطابق آنچه كه بعض از شارحين گفتند ترجمه كرديم. بنابراين زنهاى حاضر، كه از قريش هم بودند، عمر را خوب می‏شناختند كه او مردى تندخو و خشن است.
نتيجه اينكه اينان براى تعريف از عمر مرتكب چند خطا شدند:
1-جلسه‏ اى كه در حضور رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله تشكيل شد مجلسى شيطانى معرفى شد.
2- شيطان از عمر مى‏گريزد ولى از رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله نمى‏گريزد.
3- عمر مردى تندخو و خشن بود.
جالبتر از اين، دو روايت است كه ترمذى آن را در سنن خويش نقل كرده و هر دو را حسن و صحيح مى ‏داند:
1-عن بريدة: خرج رسول اللّه صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ سلم في بعض مغازيه. فلما انصرف جاءت جارية‏سوداء فقالت يا رسول اللّه! انى كنت نذرت إن ردك اللّه صالحا أن أضرب بين يديك بالدف واتغنى. فقال رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه ‏و سلم إن كنت نذرت فاضربى وإلاّ فلا. فجعلت تضرب. فدخل ابو بكر وهى تضرب ثمّ دخل على وهى تضرب ثمّ دخل عثمان وهى تضرب ثمّ دخل عمر فالقت الدف تحت استها ثمّ قعدت عليه. فقال رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه ‏و سلم إنّ الشيطان ليخاف منك يا عمر. انى كنت جالسا وهى تضرب فدخل ابو بكر وهى تضرب ثمّ دخل على وهى تضرب ثمّ دخل عثمان وهى تضرب فلما دخلت أنت يا عمر القت الدف.

بريدة می‏گويد: چون رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله از يكى از جنگها برگشت زنى سياه پوست جلو آمد و گفت: يا رسول اللّه! من نذر كردم كه اگر خداوند تو را «صالح» (ظاهر بايد اين كلمه «سالم» باشد) برگرداند در مقابل شما دف بزنم و آواز بخوانم. رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله فرمود: اگر نذر كردى بزن وإلاّ نه. (بگذريم از اينكه نذر در معصيت جايز نيست!) او شروع به نواختن كرد. ابو بكر آمد و او همچنان مى ‏نواخت. على عليه‏السلام آمد و او مى ‏زد. عثمان آمد و او مى ‏زد. چون عمر آمد دف را زير پايش نهاد و بر آن نشست. رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله فرمود: هر آينه شيطان از تو می‏ترسد. من نشسته بودم او می‏نواخت ابو بكر آمد او... چون تو آمدى دف را انداخت.
رذد

 

2- أَخْبَرَنِي عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الضَّعِيفُ قَالَ: حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ حُبَابٍ قَالَ: أَخْبَرَنِي خَارِجَةُ بْنُ عَبْدِ اللهِ قَالَ: أَخْبَرَنَا يَزِيدُ بْنُ رُومَانَ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَالِسًا فَسَمِعْنَا لَغَطًا وَصَوْتَ الصِّبْيَانِ، فَقَامَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَإِذَا حَبَشِيَّةٌ تَزْفِنُ وَالصِّبْيَانُ حَوْلَهَا فَقَالَ: يَا عَائِشَةُ " تَعَالَيْ فَانْظُرِي، فَجِئْتُ فَوَضَعْتُ ذَقَنِي عَلَى مَنْكِبِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا مَا بَيْنَ الْمَنْكِبِ إِلَى رَأْسِهِ فَقَالَ لِي: «أَمَا شَبِعْتِ؟» فَجَعَلْتُ أَقُولُ: «لَا، لِأَنْظُرَ مَنزِلَتِي عِنْدَهُ إِذْ طَلَعَ عُمَرُ فَارْفَضَّ النَّاسُ عَنْهَا» فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِنِّي لَأَنْظُرُ إِلَى شَيَاطِينِ الْجِنِّ، وَالْإِنْسِ قَدْ فَرُّوا مِنْ عُمَرَ» قَالَتْ: «فَرَجَعْتُ»
(الكتاب: السنن الكبرى ،ج 8 ص182،المؤلف: أبو عبد الرحمن أحمد بن شعيب بن علي الخراساني، النسائي (المتوفى: 303هـ)،حققه وخرج أحاديثه: حسن عبد المنعم شلبي،أشرف عليه: شعيب الأرناؤوط،قدم له: عبد الله بن عبد المحسن التركي،الناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت،الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م)

عايشه می‏گويد: رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله نشسته بود. ناگاه سر و صداى بچه‏ ها را شنيديم. حضرتش برخاست زنى حبشى می‏رقصيد و پاى می‏كوبيد. گفت: اى عايشه بيا و نگاه كن. من آمدم و چانه ‏ام را بر دوش رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله نهادم و ما بين دوش و سر آن حضرت نگاه میكردم. به من گفت: آيا سير نشدى؟ آيا سير نشدى؟ من میگفتم نه تا منزلتم را نزد او بدانم. ناگهان عمر پيدا شد. مردم از دور و بر آن زن پراكنده شدند. آن حضرت فرمود: من می‏بينم كه شياطين جن و انس از عمر فرار كردند. من نيز برگشتمبلا

نمی‏دانيم به اينگونه روايات بخنديم يا گريه كنيم كه چگونه براى ساختن مدحى از عمر، رسول خدا  را در مجلسى كه شياطين جن و انس در آن حاضرند می‏نشانند آنگاه اينگونه لاطائلات را رواياتى صحيح به حساب می‏آورند. كدام انسان عاقلى می‏تواند بپذيرد كه شيطان از عمر می‏گريزد ولى از رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله هيچ حسابى نمیبرد؟ كدام مسلمانى میپذيرد كه رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله اجازه گناه و معصيت خدا را می‏دهد و نه تنها خود به تماشاى گناه می‏رود همسرش را هم شريك خود می‏نمايد؟ آيا اهل سنت حاضرند كه ما چنين نسبتهائى را به يكى از بزرگان علماى آنها، نه، بلكه به يكى از شخصيتهاى آنها بدهيم؟ آيا می‏پذيرند كه گفته شود امام جماعت مسجد النبى يا مسجد الحرام و پايين‏تر از آن دست به چنين عملى زد؟
آرى، اين است نمونه‏ اى از روايات كتابى كه در ابتداى آن اين نوشته به چشم می‏خورد: «من كان في بيته هذا الكتاب فكانما في بيته نبى يتكلم»

يعنى: هر كه در خانه‏اش اين كتاب (سنن ترمذى) باشد گوئيا پيامبرى در خانه‏اش تكلم می‏كند! كدام پيامبر حاضر! !!می‏شود كه به رسول گرامى اسلام صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله چنين افترائى بزند

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
هزاران مطلب در مورد جناب عمر بن خطاب
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • دل آسماني
  • حديث
  • پايگاه اطلاع رساني مدرسه علميه صادقيه هرات
  • سايت امام هادي (ع)
  • امام باقر (ع)
  • پايگاه اطلاع رساني سراسري اسلامي ( پارسا )
  • آستان قدس رضوي
  • اسلام
  • حوزه
  • پايگاه مسجد مقدس جمکران
  • شبكه المجتبي الاسلاميه
  • پايگاه اطلاع رساني حضرت معصومه (س)
  • بازسازي بقيع
  • سايت التوحيد (افشاء ماهيت وهابيت)
  • رهبران شيعه
  • مؤسسه جهاني سبطين عليهما السلام
  • شبکه اطلاع رساني امام حسين (ع)
  • سايت ساقي علمدار
  • سايت وهابيت و اسلام
  • پايگاه جامع معرفي دشمنان اهل بيت
  • كتابشناسي اسلامي
  • محاكمه
  • شبکة الشيعة العالمية
  • سايت پاسخگو
  • ابوتراب
  • پايگاه اطلاع رساني شيعيان
  • اهل سنت
  • سايت تخصصي اديان نيوز
  • سايت آيت الله السيد علي حسيني ميلاني
  • بهشت ارغوان
  • حقيقت بهائيت
  • پايگاه تخصصي وهابيت شناسي
  • اسلام پرس
  • تالار نداي شيعه، منتظران حضرت مهدي عج
  • پرسمان دانشجويي - وهابيت
  • انجمن مرکز نشر اعتقادات
  • وب سايت ختم قرآن مجيد
  • گفتگوي آرام ميان شيعه و سني
  • قیمت روز خودروی شما
  • دانلود سریال جدید
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • نظرسنجی
    اگر خلافت امیر المومنین علی غصب نمیشد آیا این وضع دینی واجتماعی امروزی باقی بود یا نه ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 82
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 95
  • باردید دیروز : 167
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 129
  • بازدید هفته : 396
  • بازدید ماه : 336
  • بازدید سال : 7,135
  • بازدید کلی : 61,290