عمر نمی داند که باید از اهل کتاب جزیه گرفت !!
اهل كتاب در پناه اسلام و مسلمين بوده و از پرداخت مالياتهاى اسلامى از قبيل خمس و زكات معاف بودند واز آنجا كه حكومت اسلامى مسؤول حفظ مال و جان و عرض آنها بود، كمك آنها به حكومت، پرداخت مقدارى وجه سرانه به عنوان «جزيه» به حاكم اسلامى بوده است.
البته امروزه هركس مقدارى به عنوان ماليات پرداخت مى كند كه مستقيم يا غير مستقيم، حكومت از مردم مى گيرد و خمس و زكات كه با قصد قربت و به عنوان عبادت مالى مسلمين مقرر شده به حكومت پرداخت نمى شود و هر كدام مصرف خاص خودش را دارد.
«ولم يكن عمر اخذ الجزية من المجوس حتى شهد عبد الرحمن بن عوف أنّ رسول اللّه (ص) اخذها من مجوس هجر».
صحيح بخارى، ج 4 ص 117، باب فضل الجهاد والسير، باب الجزية والموادعة... .سنن ترمذى، ج 4 ص 124 و 125، كتاب السير، باب 31، ح 1586 و 1587.سنن أبي داود، ج 3 ص 168، كتاب الخراج والامارة والفىء، باب في اخذ الجزية من المجوس، ح 3043.
«... عمر از مجوس جزيه نمى گرفت تا آنكه عبد الرحمن بن عوف گواهى داد كه رسول خدا (صلی الله علیه واله)از مجوس هجر جزيه گرفت».
هجر شهرى است در بحرين كه داراى درختان خرماى زيادى است و ضرب المثل «كناقل التمر إلى الهجر» معروف است و ما در فارسى مى گوئيم: «زيره به كرمان مى برى» و عرب مى گويد: «خرما به هجر مى برى».
آرى عمر نمى دانست كه از مجوس بايد جزيه گرفت اين نيز از مواردى است كه بايد از عبد الرحمن شاهد می خواست و نخواست